حرف های دل یک بچه غول

اینجا زمین است

حرف های دل یک بچه غول

اینجا زمین است

حرف های دل یک بچه غول

بچه غولی هستم در این دنیای مضحکانه
مینویسم بلکه چیزی نوشته باشم
خاک بر سرِ تمامِ این کلمات
اگر تو
از میانِ تمامشان
نفهمی من دلتنگم . . .
+بچه غول کار و زندگی دارد،وقتی با پستی کیف کند کامنت میگذارد،
ولا غیر!!!

نویسندگان

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

روزی عابدی سبک مغز از کوچه ای میگذشت،که بوی نان بینی عابد را به «ف» داد!

درب منزل مربوطه را کوبید

پسرک شیطان مضحک در باز کرد شیخ پرسید:عایا بوی نان تازه از طویله ی شما می آید؟

پسرک در حالی که تا آرنج دست در دماغ داشت فرمود:ای خشتک پاره متعفن خدا روزیت را جای دگر حواله کند

  • get lost

و محکم درب را بست

شیخ که ضایع گشته و حالش پتال شده بود،جامه دریدندندی و سر به کوه و بیایان گذاشتندندی

:|

۳۶ نظر ۲۶ مهر ۹۵ ، ۱۸:۱۵
بچه غول

سلام!این پست دقیقا وقتی داره نوشته میشه که من گیجم و همین طور وقتی داره خونده میشه که شما گیجید آشنا شدن با بچه غول بلاگستان یه مدت بیشتر طول نمیکشه

پ-ن:|

۲۱ نظر ۱۱ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۵
بچه غول